
خانههای قدیمی جایی بود برای حس آرامش و آسایش ؛ چون معماران چند نسل قبل، تعبیرشان از خانه، جایی برای دور هم جمع شدن اعضا و تقویت دوستیها بود.
برای همین در ساختن بنا وسواس داشتند که جهت خانه به سمت نور خورشید و قبله باشد تا در روزهای گرم، سایه داشته باشد و در روزهای سرد آفتابگیر شود.
حیاط، قلب تپنده خانهها بود که نه فقط فضایی برای انجام امور خانه بلکه محیطی برای برگزاری مراسم مختلف عروسی و عزا و خلاصه بهانه ای برای حضور اهل خانه، فامیلو دوستان گرد هم.سوغات معماری فرنگی، ارمغان کوتاه شدن تدریجی دیوار آشپزخانهها و اٌپن شدن آنها بود.کلنگها و تیشهها افتادند به جان دیوارهای پر خاطره مان. دیگر خبریاز اتاقهای تو در تو و حریم این و آن نبود .دلمان در این خانههای لوکس میگیرد. بچهها از ماندن در خانهها بیزارند و پارک کوچک محل که اندک جایی برای دویدن دارد را به نشستن در فضایی تنگ و شلوغ که برای این که همسایهها به درونش نگاه نیندازند، با پردههای کلفت پوشیده شده ترجیح میدهند.شاید برای همین است که حالا داشتن تراس بزرگ خانهها برایمان یک آرزوست.نسل امروز بچهها، که روزی در حیاط خانهها به دنبال هم میدویدند و در حوض آب شیرجه میرفتند امروز به آب بازی در لگن پلاستیکی حمامها هم رضایت میدهند.